نقش یادگیری در مدیریت سازمان ها
یادگیری، سنگ بنای رشد و پیشرفت انسان است. افراد از طریق این
مکانیزم دانش، مهارت ها، ارزش ها و نگرش ها را کسب می کنند. از سوی دیگر ما به
واسطه این امر با محیط خود سازگار می شویم، مشکلات را حل می کنیم و امکانات جدیدی
ایجاد می کنیم.
آموختن یک فرآیند فعال و سازنده است که شامل ادغام دانش جدید
با درک موجود است و تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله تفاوت های فردی، انگیزه، محیط
و تعاملات اجتماعی قرار دارد. در این مقاله به بررسی نقش این مکانیزم در مدیریت سازمان
ها می پردازیم.
انواع یادگیری در سازمان
به طور کلی می توان شیوه های رسمی و غیر رسمی متعددی را
برای یادگیری در سازمان معرفی کرد. در ادامه برخی از مهم ترین اشکال یادگیری در
سازمان را شرح می دهیم.
یادگیری تجربی
این شیوه به آموختن از طریق تجربه مستقیم مربوط می شود که
بازتاب روشی قدرتمند برای سازمان ها برای توسعه قابلیت ها، به ویژه در زمینه های پیچیده
مانند ادغام و اکتساب است. متاآنالیز داده
های علمی نشان می دهد که این شیوه به شدت از سایر شیوه های یادگیری موثر تر است.
یادگیری فرهنگی
درک و ادغام فرهنگ های مختلف سازمانی یک چالش کلیدی در سازمان
است. در این راستا ارزیابی سازگاری فرهنگی و بررسی و گفتگوهای تسهیل شده برای درک
سیستم های سازمانی می تواند موثر باشد.
یادگیری تحول آفرین
این شیوه اغلب نیازمند تحول سازمانی قابل توجهی است.
ناگفته نماند که آموختن تحول آفرین فقط شامل کسب دانش جدید نیست، بلکه تغییر ذهنیت
ها، فرآیندها و روش های کار موجود است.
آموزشی جمعی
به اشتراک گذاری دانش و آموزش جمعی بین شرکت های مختلف می
تواند یکپارچگی را افزایش دهد. از این رو می توان گفت که همکاری متقابل با تبادل اطلاعات
می تواند دیدگاه های تازه ای را به سازمان تزریق کند.
یادگیری مستمر
به طور کلی ایجاد قابلیت های سازمانی از طریق یادگیری یک
فرآیند مداوم است، نه یک رویداد یک دفعه ای. بنابراین سازمان ها باید به طور مداوم
استراتژی های یادگیری خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.
رویکرد سیستمی
یادگیری باید به صورت سیستمی و با در نظر گرفتن تأثیرات در
کل سازمان مورد بررسی قرار گیرد. به طور کل رویکرد سیستمی امر مهارت های فنی، جنبه
های فرهنگی، قابلیت های رهبری و فرآیندهای عملیاتی است.
نظریه های یادگیری در سازمان
برای درک ماهیت چند وجهی یادگیری، روانشناسان و اصحاب علم
مدیریت نظریه های مختلفی را برای توضیح چگونگی کسب دانش و اصلاح رفتار افراد ایجاد
کرده اند. این نظریه ها چارچوب هایی را برای درک فرآیند آموختن و شیوه ها و
مداخلات آموزشی ارائه می دهند.
رویکرد رفتارگرا
رفتارگرایی، معتقد است که یادگیری از طریق تغییرات قابل
مشاهده در رفتار در نتیجه محرک ها و پیامدهای محیطی رخ می دهد. شرطی سازی کلاسیک،
که توسط ایوان پاولوف مطرح شد، نشان می دهد که چگونه محرک های خنثی می توانند
توانایی ایجاد پاسخ ها را از طریق جفت شدن مکرر با محرک های غیرشرطی به دست آورند.
در این راستا شرطی سازی عامل، که توسط اسکینر توسعه یافته
است، بر چگونگی شکل دادن رفتار پیامدها تمرکز دارد. تقویت مثبت با ارائه پاداش،
رفتار را تقویت می کند، در حالی که تقویت منفی با حذف محرک های بد رفتار را تقویت
می کند. از سوی دیگر، تنبیه، با ارائه پیامدهای ناپسند، احتمال یک رفتار را کاهش می
دهد. اصول رفتارگرایی به طور گسترده در آموزش، درمان و مدیریت رفتار به کار گرفته
شده است.
رویکرد شناختی
تئوری های یادگیری شناختی بر فرآیندهای ذهنی درگیر در یادگیری
مانند توجه، ادراک، حافظه و حل مسئله تأکید دارند. برخلاف رفتارگرایی سازمانی که
بر رفتار قابل مشاهده تمرکز دارد، نظریه های شناختی بازنمایی های ذهنی درونی و
ساخت دانش را بررسی می کنند. برای مثال، نظریه رشد شناختی ژان پیاژه توضیح می دهد
که چگونه کودکان به طور فعال دانش را از طریق تعامل با محیط خود می سازند.
تئوری پردازش اطلاعات ذهن را به عنوان یک سیستم کامپیوتری
می بیند که اطلاعات را از طریق مراحل توجه، رمزگذاری، ذخیره سازی و بازیابی پردازش
می کند. نظریه های یادگیری سازنده گرا بر نقش یادگیرنده در ایجاد معنا از طریق
تعامل فعال با محیط یادگیری تاکید می کنند. این تئوری ها با ترویج رویکردهای یادگیرنده
محور، یادگیری مبتنی بر مسئله و استفاده از فناوری برای تقویت فرآیندهای شناختی بر
شیوه های آموزشی تأثیر گذاشته اند.
رویکرد اجتماعی
این نظریه که توسط آلبرت بندورا توسعه یافته است، نقش
تعاملات اجتماعی و یادگیری مشاهده ای را در شکل دادن به رفتار برجسته می کند. بر
اساس این نظریه، افراد با مشاهده و تقلید از رفتارهای دیگران، به ویژه الگوها، یاد
می گیرند. عواملی مانند توجه، حفظ، تولید مثل و انگیزه بر احتمال تقلید از رفتارهای
مشاهده شده تأثیر می گذارد. نظریه شناخت اجتماعی مفاهیمی برای درک تأثیر رسانه ها،
تبلیغات و تأثیر همتایان بر یادگیری و رفتار دارد.
اصلاح رفتار سازمانی با یادگیری
سازمان ها باید پیوسته خود را با محیط های متغیر و شرایط
بازار وفق دهند. از این رو یادگیری برای بقا و رشد سازمان ضروری است. یادگیری
سازمانی شامل کسب، به اشتراک گذاری و به کارگیری دانش برای بهبود عملکرد است. استراتژی
های مختلفی را می توان برای اصلاح رفتار سازمانی مورد استفاده قرار داد، از جمله
این موارد می توان به برنامه های آموزشی و توسعه، سیستم های مدیریت عملکرد و
ابتکارات تغییر فرهنگ سازمانی اشاره کرد.
در این زمینه عوامل مختلفی از جمله سن یادگیرنده، سبک یادگیری،
اهداف یادگیری و منابع موجود نقش مهمی دارند. روش های سنتی مانند سخنرانی ها، کتاب
های درسی، و حفظ روت هنوز به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند، اما به طور
فزاینده ای با رویکردهای تعاملی تر و یادگیرنده محور تکمیل می شوند.
روش های یادگیری مدرن در سازمان شامل یادگیری مبتنی بر حل
مسئله، یادگیری مشارکتی، یادگیری تجربی و یادگیری آنلاین است. استفاده از فناوری
آموزشی، مانند پلتفرم های آنلاین، شبیه سازی ها و واقعیت مجازی، امکانات جدیدی را
برای تجربه های یادگیری جذاب و مؤثر ارائه می دهد.
کلام آخر
یادگیری فرآیندی پیچیده و چند وجهی است که برای توسعه انسانی و موفقیت سازمانی ضروری است. درک نظریه ها و روش های مختلف یادگیری می تواند به مربیان، رهبران سازمانی و مدیران کمک کند تا تجربه آموزشی را بهینه کنند. با ایجاد محیط های یادگیری حمایتی و فراهم کردن فرصت هایی برای مشارکت فعال، می توانیم یادگیری مادام العمر را تقویت کنیم و افراد را به سمت بهره وری بیشتر و رسیدن به اهداف سازمانی هدایت کنیم.
منابع:
تئوری های مدیریت جلیلیان نگاه دانش
مبانی سازمان و مدریریت رضائیان انتشارات سمت