کشتن موش در یکشمبه امریک پرسبرگر با ترجمه آرش گنجی انتشارات چشمه

قیمت: 82,000 تومان
  • پدیدآور(پدیدآوران): امریک پرسبرگر
  • مترجم(مترجمان): آرش گنجی
  • ناشر: انتشارات چشمه
موارد بیشتر


نقد و بررسی کشتن موش در یکشمبه امریک پرسبرگر با ترجمه آرش گنجی انتشارات چشمه

کشتن موش در یکشمبه امریک پرسبرگر با ترجمه آرش گنجی انتشارات چشمه

قسمتی از کتاب کشتن موش در یکشمبه:

از نیمه های شب مشغول کوهنوردی بودیم، من و دومین پسر عموی بابام. از اون جا که خیلی قشنگ سوت می زد همه به جز من «فلوت» صداش می کردن. یه بار سه ماه پیش که با پدرم و اون رفته بودیم ماهی گیری، سعی کردم فلوت صداش کنم اما پدرم آروم در گوشم گفت که زشته یه بچه ی سیزده ساله یه پیرمرد شصت و پنج ساله رو فلوت صدا کنه یا هر چی به غیر از عمو لویز.
با سکوتی از کوه بالا می رفتیم که اگرچه به حال من فرقی نداشت اما مطمئن بودم برای عمو لویز که موقع کوهنوردی عاشق سوت زدنه حسابی عذاب آوره. آخرین باری که به جنگل رسیدیم بیشتر از یه ساعت خستگی درنکرده بودیم. عمو لویز عین یه لوکوموتیو نفسش رو از سینه اش فوت می کرد بیرون، منم نفسم دراومده بود. ازم پرسید که می خوای استراحت کنی؟ اما من سرگرم بازی با واگن های قطار بودم. به هر حال چند لحظه ای از حرکت ایستاد اما از بس که خسته شده بود دیگه حتا نفسش رو هم نمی تونست فوت کنه بیرون. ازم پرسید که می دونی به کجا رسیدیم؟ من هم در جواب گفتم که نزدیک کلبه ی هیزم شکنیم یعنی محلی که از اون جا می تونستی به راحتی آبشار رو ببینی و همون جایی که وقتی مشغول جمع کردن توت فرنگی های وحشی بودم برای اولین بار یه خرس دیدم. همه می گفتن که این غیرممکنه، هیچ کس تا حالا یه خرس این دوروبرا ندیده. اما پدرم یه بار اعتراف کرده بود که به من به خاطر داشتن چشمایی مثل قوش ایمان داره. یه نفر دیگه هم گفته بود که بینی ام مثل قوش می مونه. باری، همه می خندیدن به جز پدرم و البته خود من.
عمو لویز به آرومی چیزی زمزمه کرد، یه آن ایستاد و گوشش رو تیز کرد برای صدایی که به قول خودش از طرف پاسبان های حاشیه ی جنگل بود. اما اون چیزی نبود جز صدای از خواب پریدن یه خرگوش صحرایی که الان هم حتماً تو یه سوراخی پناه گرفته، نفسش رو حبس کرده آماده ی یه فرصت مناسب برای فراره که تا حد ممکن بی صدا بجهه تو یه سوراخ دیگه، یا یه پرنده ی گیج که روی شاخه های درخت تعادلش رو از دست داده یا شایدم شاخه ای که با وزیدن نسیم به حرکت دراومده. پدرم از هیچ پرنده یا شاخه ای نمی ترسید. اون از هیچ چیز به جز... شاید کاپیتان وینیولاس نمی ترسید. نه، حتا از کاپیتان وینیولاس هم نمی ترسید. نه از اون و نه از هیچ کدوم از پلیس های پامپلونا. اونا شکنجه اش کرده بودن با این حال اسم هیچ کدوم از رفقای رابطش با پناهنده های اسپانیایی توی فرانسه رو به زبون نیاورده بود.

مشخصات کتاب کشتن موش در یکشمبه امریک پرسبرگر با ترجمه آرش گنجی انتشارات چشمه

مشخصات کلی
پدیدآور(پدیدآوران): امریک پرسبرگر
مترجم(مترجمان): آرش گنجی
ناشر: انتشارات چشمه
سال چاپ: 1400
نوبت چاپ: 3
تعداد صفحات: 1393
نوع جلد: شومیز
قطع کتاب: رقعی
شابک(ISBN): 9789643625955

نظرات کشتن موش در یکشمبه امریک پرسبرگر با ترجمه آرش گنجی انتشارات چشمه

نوشتن نظر

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب

© Copyright 2019 All Rights Reserved

طراحی سایت نونگار پردازش