زندگی عاشقانه احمد شاملو
1401/05/23 ساعت 16:58:30

زندگی عاشقانه احمد شاملو

شاعر، مترجم و فیلمنامه نویسی به نام احمد شاملو

شاملو در زمان خود شاعر، فیلمنامه نویس، روزنامه نگار، مترجم و پژوهشگری نام آشنا و محبوب بود. او به نام های «الف بامداد» و «الف صبح» تخلص داشت. احمد شاملو قالب شعر سپید را در زبان فارسی بنیان گذاری کرد که از آن به عنوان شعر شاملویی نیز یاد می شود. البته باید عنوان کرد که شاملو نه تنها در زمینه ی شعر، بلکه در زمینه های دیگر از جمله فیلمنامه نویسی نیز شهرت داشت و برای افرادی مانند ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری نیز فیلمنامه نوشت.

نقطه عطف زندگی احمد شاملو را می توان آشنایی و ازدواج با آیدا سرکیسیان عنوان کرد زیرا عشق شاملو نسبت به همسرش تأثیر بزرگی در زندگی هنری همسرش بر جای گذاشت. از آثار تقدیمی شاملو به معشوقه اش می توان به «آیدا: درخت و حنجره و خاطره» و «آیدا در آیینه» اشاره کرد. شاملو درباره ی آیدا این چنین می گوید که:«هر چه می نویسم برای اوست و به خاطر اوست و به خواست او... من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم، یافتم.»


در این روزگاری که عشق معنایش را از دست داده، خواندن روایت عاشقی آیدا و شاملو خستگی ها و تنش های روزمره تان را تبدیل به نشاط و سرزندگی خواهد کرد. کتاب مثل خون در رگ های من نوعی عشق ناب را به ما آموزش می دهد؛ به ما می آموزد که با بی اعتنایی به هیاهوی موجود در اطراف می توان به آرامش و عشق رسید و در صورت کنار هم بودن بر مشکلات و سختی های بزرگ و کوچک پیروز شد. به کمک عشق می توانیم از خوشی های کوچک زندگی نیز لذت ببریم. همچنین نیروی عشق به ما کمک می کند تا به درک عمیقی از یکدیگر برسیم و در مواقع لزوم یار و پشتیبان یکدیگر باشیم و در دیگر مواقع به پیله ی تنهایی خود پناه ببریم. این کتاب به ما ثابت می کند که چه زیباست هر لحظه از زندگی را با عشق گذراندن و از آن قدرت گرفتن..

آیدایِ کتاب مثل خون در رگ های من، به قدری شاملو را شیفته ی خود کرده  که تحولی شگرف در آثار او ایجاد کرده است و به نوعی می توان گفت که ما این زیبایی و اشعار عاشقانه ی لطیف را مدیون عشق شاملو نسبت به آیداییم. آیدا و شاملو حدود 40 سال با هم زندگی کردند که آیدا در کتاب «بام بلند هم چراغی» از خصوصیات اخلاقی همسرش به ما می گوید.

آیدای صبور و پرستار و مؤمنِ شاملو (به گفته ی خود شاعر)، پس از گذشت 15 سال از فوت همسرش، تصمیم به چاپ و نشر نامه های عاشقانه شاملو گرفت. هر نامه ی این کتاب عناوین جذابی مانند «آیدا! عشق و شعر و امید»، «آیدا، تپش های قلبم»، «آیدا، امید و شیشه عمرم»، «امید و عشق و سرنوشتم» و... را دارا می باشد. شاملو در نامه های خود، از مسائل سیاسی و ادبی روز نیز سخنانی گفته که خواندن آن ها خارج از لطف نیست. این نامه ها سده ی 40 تا 50 زندگی شاملو را شامل می شود.

احمد شاملو و آیدا سرکیسیان

در کتاب مثل خون در رگ های من، با خصوصیات اخلاقی شاملو و سیر رشد احساسی او پس از آشنایی با آیدا آشنا خواهید شد. شاملو همواره درباره خود گفته است که:«آثار من، بیوگرافی کامل است. شعرهایم برداشت هایی از زندگی که نه، خود زندگیست.»

کتاب مثل خون در رگ های من توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده و در آخر کتاب نیز تعدادی نامه با دست خط احمد شاملو قرار داده شده که باعث جذابیت هر چه بیشتر کتاب گردیده است. شما دوستداران احمد شاملو و کتاب های عاشقانه می توانید نامه های احمد شاملو به آیدا را از ما تهیه فرمایید.

کتاب مثل خون در رگهای من

  • و در آخر یکی از نامه های احمد شاملو را با یکدیگر می خوانیم:

«17 فروردین ماه 43»

آیدای خودم، آیدای احمد، شریک سرنوشت و رفیق راه من!

به خانۀ عشقت خوش آمدی! قدمت روی چشم های من!

از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانۀ من آوردی. سرد و تاریک بودم، نور و روشنایی را به اجاق من بازآوردی. زندگی ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی. صفای قدمت! ناز قدمت! عشق و پاکی را به خانۀ من آوردی.

از شوق اشک می ریزم. دنبال کلماتی می گردم که بتوانند آتشی را که در جانم شعله می زند برای تو بازگو کنند. اما در چشم انداز و اندیشه و خیال من، جز تصویر چشم های زنده و عاشق خودت هیچی نیست. مثل کسی که ناگهان گرفتار صاعقه شده باشد هنوز باور نمی کنم. گیج گیجم. مثل غلامی که ناگهان باخبر شود که پادشاهی به خانه اش مهمان آمده است دستپاچه شده ام.

به دور و بر خودم نگاه می کنم ببینم چه دارم که زیر پای تو قربانی کنم؟

دست مرا بگیر. با تو می خواهم برخیزم. تو رستاخیز حیات منی.

من تاب این همه خوشبختی ندارم. هنوز جرئت نمی کنم به این پیروزی عظیم فکر کنم.

بگذار این هیجان اندکی آرام تر شود. بگذار این نور زدگی اندکی بگذرد تا بتوانم چشم هایم را باز کنم. بگذار این جنون و سرمستی اندکی بگذرد تا بتوانم عاقلانه تر به این حقیقت بزرگ بیندیشم. بگذار چند روزی بگذرد، چاره ای جز این نیست. 

هنوز نمی توانم باور کنم، نمی توانم بنویسم، نمی توانم فکر کنم...همین قدر مست و برق زده، گیج و خوشبخت...

© Copyright 2019 All Rights Reserved

طراحی سایت نونگار پردازش