انسان ها چطور ادراک می کنند؟
1402/12/19 ساعت 14:12:05

انسان ها چطور ادراک می کنند؟

تا به حال به این نکته توجه کرده اید که از چه رهگذری جهان اطراف خود را ادراک کرده اید؟ در قدم اول همه ما می دانیم که درک کردن یک فرآیند بسیار پیچیده و مهم است که توسط روانشناسان و علمای شناختی به دقت مورد مطالعه قرار گرفته است؛ اما همچنان فهم مسیرها و همه عواملی که در آن دخیل هستند برای ما آسان نیست.

تنها چیزی که می توانیم با اطمینان نسبی بیشتری اعتراف کنیم این است که می دانیم که درک جهان اطراف و حتی جهان درونی خودمان یعنی حالات و شهود و احساساتمان از طریق یک نظام شناختی عظیم اتفاق می افتد.

با این حال اگر برایتان سؤال است که هر یک از موارد نام برده شده دقیقا چه چیزی هستند و در نهایت انسان چطور درک می کند با ادامه این مطلب همراه ما باشید؛ زیرا در ادامه این مقاله هر یک از اجزای این نظام شناختی را توضیح می دهیم.

عوامل موثر بر ادراک

همواره عواملی وجود دارند که توانایی فرد در تشخیص و تفسیر اطلاعات حسی را تحت تأثیر قرار می دهند. این عوامل شامل عوامل فردی (مانند ویژگی های شخصیتی، سن، جنسیت، مشکلات جسمی، تکیه بر تجربیات، اعتقادات و...)، محیطی (فرهنگ، قانون، حافظه جمعی و ...) و شناختی (قابلیت مغز برای دریافت و تفسیر اطلاعات، توجه، حافظه، یادگیری و زبان و ...) است.

همچنین عناصر مختلفی نظیر بازشناسی و مکان یابی، فرآیندهای نزولی و صعودی، مکان یابی، ادراک فاصله و حرکت، ثبات ادراکی، خطاهای ادراکی، رشد ادراکی، فروپاشی بازشناسی بر ادراک ما تاثیر می گذارند. از این رو در ادامه هر یک از این موارد را به طور مفصل توضیح می دهیم.

نظام های بازشناسی و مکان یابی

در واقع ما نمی توانیم جایگاه خود را درک کنیم، مگر اینکه توانایی شناسایی اشیا، پدیده ها، حالت ها، زمان و باقی عناصر زندگی داشته باشیم. در کنار نظام بازشناسی ما به نظام مکان یابی احتیاج داریم که جایگاه خود را در جهان دریابیم. بنابراین این دو جهان شناختی به عنوان اجزای حیاتی از فرآیند ادراک انسان، نقش بسیار مهمی در بقای ما به عنوان انسان دارند.

این نظام ها به انسان کمک می کنند تا اطلاعات حسی را از محیط اطراف خود دریافت، تفسیر و درک کند. یعنی ما به واسطه آنها نه تنها با تحریک احساسات پنج گانه حالاتی را در خود تجربه می کنیم، بلکه به واسطه توانایی بازشناسی و مکان یابی آنها را تجزیه و تحلیل نیز می کنیم. به عبارت دیگر، آن ها به افراد کمک می کنند تا از موقعیت و مکان وسایل و موجودات در محیط اطراف خود آگاه شوند.

لازم به ذکر است که این نظام ها از طریق ترکیب اطلاعات حسی از مختلف حس ها، مانند بینایی، شنوایی، لامسه و غیره، به انسان امکان می دهند تا تصویر کاملی از محیط اطراف خود را در ذهنشان ایجاد کنند. از این رو، نظام های بازشناسی و مکان یابی نقش بنیادی در توانایی های اولیه افراد ایفا می کنند و به آن ها کمک می کنند تا در محیط اطراف خود قدم بردارند، تصمیم بگیرند و در یک کلام علی رغم سختی ها زندگی کنند.

خرید منبع ارشد روانشناسی عمومی مدرسان شریف

عناصر بازشناسی ادراکی

حس ها اولین چیزی هستند که ما از طریق آن با جهان ارتباط برقرار می کنیم. به عنوان مثال از لحظه تولد از طریق حس ترس و سرما در می یابیم که اکنون در خارج از شکم مادر حضور داریم. سپس گریه کرده و مادر خود را به وسلیه حالاتی که نشان می دهیم فرا می خوانیم.

در مراحل بعدی زندگی هرچه پیش می رویم مفاهیم اساسی زبان را یاد می گیریم و می توانیم بر تجربیات حسی خود نام بگذاریم و به مرور موقعیت های پیچیده ای خلق کنیم. به واسطه مفاهیم به انباشت دانش می پردازیم، ارتباط می گیریم و در شبکه ارتباطات اجتماعی چایگاه خود را پیدا می کنیم/

هرچه بزرگتر می شویم با ترکیب بندی حس ها و مفاهیم و تفاسیر شخصی به درجاتی عمیق تر از ادراکات جهان دست پیدا می کنیم. این کار کمک می کنند تا دیدگاهی کامل و یکپارچه از محیط اطراف خود داشته باشیم و بهترین واکنش ها را نسبت به محیط اطراف خود نشان دهیم.

فرآیندهای نزولی، صعودی و بافت در ادراک

فرآیندهای نزولی، صعودی و بافت، از کلیدی ترین مفاهیم در فهم چگونگی شکل گیری پدیده ادراک در انسان هستند. در فرآیند نزولی، اطلاعات حسی از مراحل بالاتر به مراحل پایین تر انتقال می یابند. این فرآیند به فرد امکان می دهد که اطلاعات را از حالت کلی و انتزاعی به جزئیات می تواند تبدیل کند.

برای توضیح بیشتر فرآیند نزولی می توان خلق یک اثر نقاشی یا ادبی را مثال زد که فرد ذهنیات خود را به یک اثر مادی تبدیل می کند. یعنی یک امر انتزاعی را به یک امر ضمنی تبدیل می کند. مواردی از قبیل تحلیل اطلاعات پیچیده و متنوع نیز در این دسته جای می گیرند. در برخی از کتب فلسفی از این فرآیند با عنوان قیاس نام می برند.

در فرآیند صعودی، اطلاعات حسی از مراحل پایین تر به مراحل بالاتر انتقال می یابند. فرآیند صعودی اغلب در میان مردم با عنوان استقرا شناسایی می شود. این فرآیند به افراد کمک می کند تا به تفسیر کلی تر اطلاعات حسی بپردازند، و به درک الگوها و ترتیبات بیشتر نائل شوند. به عنوان مثال زمانی که فرد موجوداتی را می بیند که علی رغم تفاوت ها در یک ویژگی یعنی «بال داشتن» مشابه هم هستند آنها را ذیل مفهوم «پرنده» دسته بندی می کند.

فرآیند بافت شامل تلفیق و ادغام اطلاعات حسی مختلف است که به فرد امکان می دهد تا فهم و تفسیر کاملتری از محیط اطراف خود داشته باشد. به عبارتی زمانی که فرد به صورت چرخشی از قیاس به استقرا و از استقرا به قیاس می رود. این فرآیند یک حالت تکاملی در اندیشه انسان محسوب می شود و نقش بسیار مهمی در تشکیل دیدگاه و فهم اطلاعات حسی ایفا می کنند.

ادراک فاصله و حرکت

ادراک فاصله و حرکت، دو جنبه کلیدی در فرآیند شناختی انسان هستند که نقش مهمی در تعامل با محیط اطراف دارند. شناخت ما از جهان کامل نیست مگر اینکه بتوانیم سیاسلیت و ایستایی آنها را سنجش کنیم. ادراک فاصله، قابلیت انسان برای تشخیص فواصل بین اشیاء و موجودات در محیط اطراف است.

 این توانایی معمولاً از طریق حواس مختلف از جمله بینایی، لامسه و شنوایی به دست می آید. به کمک این توانایی ما امکان ساخت چیزها و از همه مهمتر بقای خود در طبیعت را به دست آورده ایم.

 ادراک حرکت نیز به توانایی انسان برای تشخیص و فهم حرکت های موجودات و اشیاء در محیط اشاره دارد. این نوع ادراک اغلب از طریق بینایی و لامسه به دست می آید. با این حال درک حرکت یکی از وجوه تکاملی مغز ما محسوب می شود. به مدد این توانایی ما قدرت مقابله با موجودات، کوچ نشینی، کشاورزی و صنعتگری را پیدا کرده ایم. ادراک حرکت از همان زمانی که قادر به تکان دادن دست خود می شویم در مغز ما آغاز می شود.

ثبات ادراکی و خطاهای ادراکی

یکی از مهم ترین سؤالاتی که تاکنون بشر با آن مواجه بوده این است که ادراکات ما تا چه اندازه قابل اتکا هستند؟ به عبارتی تا چه اندازه ثبات دارند و در برابر تغییر مقاومت می کنند؟ و تا چه اندازه احتمال آن می روند که تغییر یابند؟

ثبات ادراکی به پایداری و ایستایی در فهم و تفسیر محیط اطراف اشاره دارد. این مفهوم نشان دهنده قدرت انسان در حفظ تناسب و تطابق بین اطلاعات حسی و تجربیات قبلی است. به واسطه این عنصر ما می توانیم دانش خود را انتقال دهیم و قدرت اعتماد را به دست آوریم.

اما حقیقت این است که درک ما همواره بدون خطا نیست. خطاهای ادراکی به دفعات اتفاق می افتند و ما را با چالش های متعددی مواجه می سازند. به همین دلیل است که اغلب احتیاج داریم زندگی و اعتقادات خود را به دور از تعصب مورد بازنگری قرار دهیم. این خطاهای شناختی ممکن است ناشی از عوامل مختلفی مانند اشتباهات حسی، تداخل اطلاعات، یا تاثیرات فرهنگی و شخصیتی باشند.

خطاهای شناختی می توانند باعث انحراف از واقعیت و تفسیر نادرست محیط اطراف شوند. لازم به ذکر است که این خطاها فقط جنبه فردی ندارند و حتی در شکل جمعی نه تنها در صورت اعتقادات جمعی، علوم انسانی و فلسفی بلکه حتی در علومی مانند ریاضی و فیزیک نیز به دفعات اتفاق می افتند.

 به همین دلیل هم هست که در هر دوره ای از تاریخ پاردایم علمی خاصی را شاهد هستیم. با این حال، انسان در طی هزاران سال تمدن آموخته که با استفاده از مکانیسم های تصحیحی مانند پردازش مجدد و ترکیب اطلاعات، این خطاها را کاهش دهد و درک صحیح تری از محیط اطراف به دست آورد.

رشد ادراکی و فروپاشی بازشناسی

هرچه تجربیات و دانش ما بیشتر می شود ادراک ما نیز از جهان قوی تر و عمیق تر می گردد. به این امر رشد ادراکی می گویند که به فرآیندی اشاره دارد که در طول زمان، توانایی فرد در تشخیص و تفسیر اطلاعات حسی افزایش می یابد. این روند معمولاً با رشد و تکامل ذهنی و شناختی فرد همراه است و نتیجه تجربیات و آزمون و خطاهای او است.

در مقابل رشد ادراکی، گاهی ممکن است ما بر اثر برخی تجربیات نوعی عقبگرد را تجربه کنیم. به این حالت فروپاشی بازشناسی می گویند که به از دست دادن یا کاهش قابلیت های بازشناسی و تفسیر اطلاعات حسی توسط فرد اشاره دارد.

این مسئله می تواند به دلیل عوامل مختلفی مانند بیماری های نورولوژیک، ضربه های مغزی، یا پیری رخ دهد. بیماری آلزایمر یکی از شایع ترین حالت های فروپشی بازشناسی است. در حالت فوپاشی، فرد ممکن است دچار مشکلاتی همچون کاهش توانایی های حسی، اختلالات در حافظه، و یا مشکلات در تصمیم گیری شود.

 برای جلوگیری از فروپاشی بازشناسی حفظ سلامتی ذهنی و فیزیکی، اعمال تمرینات فکری، تقویت تمرکز و حافظه و توجه به رژیم غذایی و سبک زندگی سالم بسیار مهم است. همچنین لازم است که به طور مداوم خود را در معرض اطلاعات به روز و متنوع قرار دهیم.

سخن پایانی

در این مقاله توضیح دادیم که فرآیند ادراک در انسان یک پدیده مدرج و لایه لایه است که از ساده ترین سطح مانند عملکرد مغز و ویژگی های فردی تا پیچیده ترین سطح یعنی تاثیر فرهنگ و جامعه را شامل می شود.

اما به طور خلاصه می توان گفت که درک ما از جهان هستی تحت تاثیر عوامل متعددی همچون نظام های بازشناسی، عناصر بازشناسی، فرآیندهای نزولی و صعودی، مکان یابی، ادراک فاصله و حرکت، ثبات ادراکی، خطاهای ادراکی، رشد ادراکی، فروپاشی بازشناسی و عوامل موثر بر ادراک قرار دارد.

همچنین نباید از یاد برد که این پدیده ویژه، خاصیتی معنابخش و جادویی به زندگی ما بخشیده است و ما را از هوموساپین ها به موجوداتی متمدن و برتر با ویژگی های عالی تبدیل کرده است. موجوداتی که نه تنها توانایی درک حالات خود را دارند، بلکه می توانند سایر انسان ها، جهان هستی و حتی گذشته و آینده را نیز فهم کنند.

© Copyright 2019 All Rights Reserved

طراحی سایت نونگار پردازش