مبانی فلسفه هنر
شاید بتوانیم هنر را اولین اختراع، یا حداقل اولین کشف گونه انسان بدانیم. رویکرد به هنر همواره متفاوت بوده و هر کس معیار خودش را برای لذت بردن از یک اثر هنری عنوان میکند. همین مسئله باعث میشود که هیچکس نتواند به خوبی تعریفی همهجانبه برای چیستی هنر، بیان کند.
تعریف هنر
جامعترین تعریفی که همواره پس از شنیدن کلمه
هنر به ذهنمان میرسد، کلمه زیبایی است اما خود زیبایی برای هر شخص، مبنا و
جایگاهی متفاوت دارد و همیشه امکان دارد، آن چیزی که برای شما، معنای کمال زیبایی
را دارد، برای شخصی دیگر تنها حالتی معمولی و یا حتی ناخوشایند داشته باشد. همین
مسئله باعث میشود که هرکسی نتواند به خوبی، آثار هنری را درجه بندی کند و به آنها
امتیازی بدهد، اما خود هنر نیز، یک پرسش عجیب دیگر را برای ما مطرح میکند. چرا ما
شوق دیدن و لذت بردن از هنر را داریم؟ آثار هنری معمولا چیز جدیدی برای ما به
ارمغان نمیآورند، نه با دیدن یک تصویر زیبا، پولی به ما بخشیده میشود و نه با
شنیدن یک موسیقی، وضعیت جسمیمان بهبود مییابد. پس ماجرا از چه قرار است؟ چرا
همواره انتخابمان شامل دیدن یا شنیدن یک اثر هنری میشود؟ چرا زمانمان را صرف آن
میکنیم درحالی که خود آن چیزی به غیر از یک لحظه زیبایی به ما نمیبخشد؟
شاید بتوان اینگونه تصور کرد که انسان تمام عمر
خود را صرف میکند، در کارش پیشرفت میکند و ثروت بیشتری به دست میآورد تنها به
این دلیل که ندانسته، میخواهد فرصتی داشته باشد تا بیشتر از یک لحظه را برای لذت بردن
از هنر، پیدا کند.
درواقع میتوان اینگونه گفت که هدف تمامی فعالیتهای آدمی، درنهایت به این نکته ختم میشود که میخواهد از هنر، لذت ببرد. اما همچنان خود معنای هنر در این میان مجهول است. کتاب مبانی فلسفه هنر، به خوبی تلاش میکند تا هم تفسیری دقیق از معنای هنر داشته باشد و هم به این نکته برسد که چرا ما به آن علاقه مندیم.
کتاب مبانی فلسفه هنر توسط آن شپرد نوشته شده است و علی رامین آن را ترجمه و
انتشارات علمی و فرهنگی آن را چاپ کرده است.